loading...
وبلاگ آشنایی با آموزه های دینی و زندگی

يكي از شرط هاي اساسي پذيرفته شدن نماز در نزد خداي متعال، مسئله «حضور قلب پيدا كردن» در حين نماز است؛ از اين رو آيات و روايات فراواني در اين باره وارد شده كه همه بر اين مطلب تصريح مي كنند كه ميزان قبولي نماز، بستگي به ميزان توجه انسان در نماز دارد.متأسفانه بسياري از ما عبادت هاي خود را بدون حضور قلب و با حواس پرتي كامل انجام مي دهيم و به همين جهت است كه يك عمر نماز مي خوانيم، اما اثري از آثار معنوي و روح نواز آن را در خود نمي بينيم.

لزوم تحصيل حضور قلب

در ضرورت تحصيل حضور قلب همين بس كه بدانيم: نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شد و به صورت يك عمل بي روح در آمد، تمام ثمرات و فوايدي كه در آيات و روايات، براي نماز آمده، ديگر در چنين نمازي وجود ندارد.

امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:«ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها او ثلثها او ربعها او خمسها و ما يرفع له الا ما اقبل عليه بقلبه؛1 همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقداري از نماز كه توجه قلبي داشته باشد بالا برده مي شود.»

گر چه حضور قلب از شرايط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشكالي ندارد ولي چنين نمازي، قالبي و بي فضيلت و غير مقبول است، يعني بالا نمي رود و اثر معراجي خود را از دست مي دهد.


امكان كسب حضور قلب

گاهي تصور مي كنيم، تحصيل حضور قلب از امور محال است و از كسب آن، نااميد مي شويم و به يك عبادت صوري و ظاهري اكتفا مي كنيم. چه بسا اين نااميدي، از فريب دادن خود نشأت بگيرد، به اين معنا كه براي فرار از نماز با حضور قلب، دايما خود را فريب داده و مشكل بودن آن را بهانه اي براي ترك آن، قرار مي دهيم.دلايلي براي امكان كسب حضور قلب وجود دارد بهترين دليل براي امكان شي ، وقوع آن است. همين كه پيغمبران ما و ائمه عليهم السلام و اولياي خدا، بر حسب معرفت و ايمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دليل بر امكان آن مي باشد. همچنين وجود دستور جهت تحصيل حضور قلب از ناحيه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام و بزرگاني كه در اين باره كتاب نوشته اند، همه دليل بر امكان كسب آن مي باشد، چرا كه تكليف و دستور به آنچه در توان نيست بي معنا و غلط است، زيرا تحصيل امر محال، محال است.

مراتب حضور قلب

درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسياري از بزرگان اهل معرفت رسيده، ولي ما به جهت مختصرگويي و ساده نويسي برآنيم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذكر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازيم.مرتبه اول: شخص نمازگزار بايد اجمالا بداند كه با خداوند سخن مي گويد و حمد و ثناي او مي كند، اگر چه به معاني الفاظ توجه نمي كند. اين مرتبه براي آناني است كه معاني نماز را نمي دانند.

مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلي، به معاني كلمات و اذكار نيز توجه داشته باشد و بداند كه چه مي گويد. امام صادق(ع) مي فرمايد:«من صلي ركعتين يعلم ما يقول فيهما. انصرف و ليس بينه و بين الله ذنب لا غفرله؛۲ هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتي كه بداند چه مي گويد، از نماز فارغ مي شود در حالي كه بين او و خداوند گناهي نيست، مگر اين كه خداوند آنها را مي بخشد». در اين مرحله، قلب تابع زبان است.

مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقيقت اذكار و تسبيح و تحميد و ساير مفاهيم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه مي گويد و چه مي خواهد.

مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، بايد اسرار و حقايق اذكار را به طور كامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله يقين و ايمان كامل برسد. در اين صورت است كه زبان از قلب پيروي مي كند. قلب چون به آن حقايق ايمان دارد، زبان را به اذكار وادار مي كند.

مرتبه پنجم: در اين مرحله، نماز گزار به مرتبه كشف و شهود و حضور كامل مي رسد كه به اين مرحله حضور قلب در معبود مي گويند نه حضور قلب در عبادت؛ يعني مرحله اي كه اسما و صفات و كمالات حق را با چشم باطن مشاهده مي كند،چيزي را جز خدا نمي بيند، حتي به خودش و افعال و حركات و اذكارش نيز توجه نداشته از سخنگو و سخن نيز غافل است و در حقيقت در انجذاب كامل قرار دارد، البته در اين مرحله هم مراتبي است كه نسبت به سالكين متفاوت است.


حواس پرتي در نماز و درمان آن

در نمازي كه مي خوانيم، انواع تصورات خيالي وجود دارد، مگر كساني كه قوه خيال را كاملا تربيت كرده و متمركز بر نماز كرده باشند.

گاهي آنچه در نماز به ذهن خطور مي كند، انجام كار خيري است؛ مثلا نمازگزار در اين تصور است كه چگونه بعد از نماز سخنراني كند و يا با فلان بزرگ يا دوست، چگونه گفت وگو كند.

و يا انجام كار شري است، مثلا در اين تصور است كه چگونه بر سر ديگري كلاه بگذارد و... .

گاهي آنچه در خاطر و خيال مي آيد، صرف خيال است و آن يا خيال پسنديده است مثلا (در خاطر خود بگذراند كه پولدار شود تا بتواند گرسنگاني را سير و برهنگاني را لباس بپوشاند و...) و يا خيال فاسد مي باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگي آن را بياورد و با آن دلخوش كند).

پس آنچه كه در قوه خيال ما مي آيد از اين چهار حالت خارج نيست، اگر چه گاهي در نماز قوه خيال در امور پسنديده فعاليت مي كند ولي در جهت كسب حضور قلب، خيال در امور پسنديده هم بايد كنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب يكسره متوجه خداوند شود.


كيفيت تغذيه قوه خيال

هر يك از قواي ما محتاج به تغذيه مناسب خود مي باشد. بايد براي منظم كردن قوه خيال و جهت دادن به آن، از عوامل كنترل قوه خيال و گفتن ذكر دايم با توجه و متمركز كردن ذهن به امور پسنديده، استفاده كرد. از جمله امور پسنديده عبارتند از: ياد خدا بودن؛ تمام كارها و اعمال خود را نيت و هدف خدايي دادن؛ تفكر در مسائل علميه و مسائل اعتقاديه (مبدأ و معاد) و وظايف انساني و عملي (كسب اخلاق حسنه و رفتار انساني)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود كه چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضاي خداوند است و هم چنين يادآوري گذرگاه بودن دنيا و مسافر بودن خود و دقت و تعقل به عجايب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اين ها عوامل كمك كننده در كنترل قوه خيال مي باشد.

1 . بحارالانوار، ج 84، ص 238.

۲ . ثواب الاعمال، ص 72.

یامن اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنی (دعای كمیل)
وقتی انسان چیزی را از خدا می خواهد و به خاطر طلب آن، نماز می گذارد و در نماز به خدای خود توجه می كند و خدا نیز دو صد چندان او را مورد لطف و توجه خود قرار می دهد، آن چیز به طرز اعجاب انگیزی برای او حاصل خواهد شد. این منطقی كاملا گویا در تمامی ادیان است.
در تاریخ اسلام و ایران تا به امروز، موارد بی شماری از درمان های معجزه وار و شفای بیماران غیر قابل علاج و رو به مرگ در امام زاده ها و مساجد و درمان توسط شخصیت های مذهبی را می توان یافت.
هر چند كه این موضوع ، گاهی به انگیزه سود جویی و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازی تبدیل شده است، اما موارد متعددی كه مورد تایید "علم و دین" می باشد را نیز، در بر می گیرد، زیرا علم پزشكی این مقولات را به وسیله پدیده نیرومند تلقین، توجیه می كند. از طرفی در دین با اعتقاد به قدرت بی انتهای الهی و ممكن نمودن هر غیر ممكن بشری توسط ذات اقدس خداوند، می توان با اطمینان كامل، شفای هر دردی، هر چند لاعلاج را از او خواست و در درمان هر بیماری كه حتی پزشكان از كنترل آن عاجز مانده اند، از رحمت بیكرانه اش استفاده كرد.
با این دیدگاه می توان گفت، زمانی كه پزشكان به مادری بگویند: " برای فرزندت، دیگر هیچ كاری از دست ما ساخته نیست"، آن موقع همه چیز به پایان نرسیده است، بلكه همان خدایی كه پزشكان را وسیله ای برای انتقال رحمت خودش در درمان بیماران علاج پذیر قرار داده است، چنان چه اراده كند می تواند وسایل و واسطه های دیگری را هم كه چه بسا غیر مادی باشند، برای درمان كودك بیمار برانگیزد.
اما جایگاه نماز در بروز چنین درمان هایی خاص است. چه بسیار است شرح حال كسانی كه با متوسل شدن به درگاه نورانی ائمه دین(ع) و به خصوص حضرت رضا(ع)، و پس از اقامه نمازهای طولانی و عجز و لابه بسیار به بارگاه حضرت باریتعالی یا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان(عج)، چنان از چنگال بیماری های سخت نجات یافته اند، كه زبان و قلم از توصیف آن قاصر و دانش پزشكی از كشف ماهیت آن، انگشت به دهان است!
بدین ترتیب آن زمان كه همه درهای علم و طبابت، بر روی انسان های دردمند و ناتوان، بسته می شود و علم از نقص نسبی خود، شرمسار می گردد، شكوهمند ترین جلوه دین یعنی نماز است كه قادر خواهد بود دروازه هایی بزرگ از رحمت الهی را بر بنده عاجز و بیمار بگشاید و شفایی شگفت انگیز، به او هدیه كند، چرا كه نماز گفتگو با كسی است كه اسمش دوا و ذكرش شفاست.

نماز حقيقى داراى دو بعد است: بعد ظاهرى كه به منزله پيكره نماز است و بعد باطنى كه روح و حقيقت آن مى‏باشد. هر يك از اين دو بعد احكام و آداب ويژه‏اى دارند، نماز با وجود اين دو بعد كامل مى‏شود، يعنى همان‏گونه كه نماز بدون رعايت احكام و شرايط ظاهرى، باطل است. مراعات نكردن آداب باطنى و قلبى نماز نيز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمى‏رساند.
بى‏شك از مهم‏ترين آداب باطنى نماز، و بلكه تنها راه رسيدن به اسرار و آثار و نتايج آن، همانا حضور قلب است. بهره هر كس ازنماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زيبا فرموده آن مجاهد فى‏سبيل لله و عارف بالله، امام خمينى كه: «كليد گنجينه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است كه با آن، فتح باب سعادت بر انسان مى‏شود، و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى‏گردد».
كتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانى و عارفان الهى است كه خود از اصحاب سير و سلوك بوده و در پى سال‏ها عبادت و مجاهدت و رياضت، راه وصول به قرب الهى را طى نموده و به جوار رب‏العز نايل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او ديده‏اند.
آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومين عليهم السلام كتاب‏هاى ارزشمندى درباره آداب باطنى و قلبى نماز تاليف كرده‏و آن‏ها را اسرار الصلاه نام نهاده‏اند.
در ميان اين آثار، در زمينه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلى به چشم نمى‏خورد، گرچه برخى از اين عالمان سترگ بخشى از اثر خود را به آن اختصاص داده‏اند. در اين نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاى آثار آن بزرگان گردآورى شده و به جويندگان حقايق و معارف ناب اسلامى عرضه شده است.

ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب
نخستين بخش: اين كتاب ارزشمند ديدگاه عالم بزرگ شيعه شهيد ثانى درباره حضور قلب است، ايشان قبل از ورود به بحث اصلى بيانات عالمانه‏اى راجع به تحقيق در معناى قلب ارائه نموده و در قسمتى‏از آن بحث فرموده است: بندگى و عبادت مانند كالبد و تنى است كه جان و روان آن، همان توجه قلبى به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولى اعمال و معيار فزونى پاداش‏ها در دارالجنان است. ودر پرتو همين توجه و روى كرد، انسان مى‏تواند خود را شايسته بهشت‏برين و نعمت‏هاى جاويد آن سازد. نعمت‏هايى كه هرگز ديده‏اى نظير آن را نديده و گوشى شبيه آن را نشنيده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسيله همين اقبال و توجه باطنى است كه‏انسان خاكى مى‏تواند به جهان پاك ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.
در پرتو اين توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندك، پاداشى بيكران به دست آيد. ميزان پاداش‏ها بستگى به اين توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دليل صفا و جلايى كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف مى‏تواند انوار و تجليات الهى را به سوى خود جذب كند، ولى دراثر عوامل خارجى كه برخلاف روحانيت و نورانيت ذاتى‏اش مى‏تواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربانى را از دست مى‏دهد و قابليت پذيرش آلودگى‏ها و تباهى‏ها و محروميت‏ها در آن پديد مى‏آيد.
استعداد پذيرش انوار الهى در قلب، به حدى است كه مى‏تواند دراثر تابش انوار الهى به جايى برسد كه حقايق بسيارى براى او كشف شود و دقايق بى‏شمارى براى او منكشف گردد.
كوتاه سخن اين كه به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تكليف، شيطان از تو دور نمى‏شود، بلكه براى راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودى نمى‏بخشد، بلكه احيانا ضرر هم مى‏رساند.
مرحوم شهيد ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آيات و روايات بسيارى به اثبات اين موضوع مى‏پردازدكه در همه عبادت‏ها بخصوص نماز كه در راس آن‏ها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان مى‏فرمايد: از احاديثى كه نقل كرديم استفاده مى‏شود كه قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غير اوست، و نيز قبولى نماز موجب قبولى ديگر اعمال است. از اين‏رو اهميت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مى‏شود، و نيز واضح مى‏شود كه بى‏توجه‏اى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زيانى جبران ناپذير است.
وى سپس به بحث «راه تحصيل حضور قلب» مى‏پردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتيجه‏گيرى مى‏فرمايد: از اين رو مى‏توان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براى دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهى جز دفع انگيزه‏هاى آن‏هانيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار مى‏آورد و مانع توجه قلب مى‏شود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد.
علل هجوم اين افكار دو نوع است:
1. خارجى
2. داخلى
ايشان پس از آن به بررسى هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهم‏تر دانسته و مى‏فرمايد: علل داخلى تشتت افكار از علل خارجى آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سخت‏تر است. زيرا كسى كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرد، فروبستن ديده، در نماز، اورا سودى نمى‏بخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمى‏كند، زيرا آن‏چه در دل جاى گرفته، براى پراكندگى خاطر كافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افكار، مناسب‏ترين راه اين‏است كه نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبى كه به زبان مى‏راند معناى دقيق آن را بفهمد و روى آن تامل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاى نگيرد.
براى تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيره الاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصه‏هاى محشر و موقف حساب و كتاب را به ياد آورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوى و افكار پراكنده خالى كند و در چنين حالى تكبيره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد كه چيزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است.
اين عالم بزرگ در پايان اين بحث مى‏فرمايد: دل انسانى نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آن‏ها را براند، حريص‏تر مى‏شوند و با تلاش بيشتر باز مى‏گردند و هجوم مى‏آورند. و بسيار به ندرت اتفاق مى‏افتد كه قلب انسانى از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه اين تشتت افكار و تهاجم اوهام يك چيز مى‏باشد و آن«حب دنيا» است كه در حديث آمده است: «حب الدنيا راس كل‏خطيئه» آرى محبت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدى از آن ناشى مى‏شود و هر نقصى از آن پديد مى‏آيد. كسى كه دلش را برمحبت دنيا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنيا را براى دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نبايد طمع درك لذت مناجات را داشته باشد، كه هر كس براى حطام دنيا فرحناك باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.
هركس به هر چيزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسيدن به آن صرف مى‏كند، كسى كه دنيا را نور ديده وروشنايى دل خود مى‏داند، به ناگزير همه هم و غم خود را در اين راه صرف مى‏كند. چنين افرادى نيز نبايد تلاش براى مبارزه باتشتت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دل‏شان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.

حضور قلب در بيان سيدبن طاووس
بخش دوم: كتاب، ديدگاه جمال السالكين سيد بن طاووس در باره حضور قلب در نماز است. ايشان در آغاز بحث مى‏فرمايد: اگر در حركات و سكنات خود همواره از ياد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فكر دنيا و هواى نفس خويش نمايى، ناگزير هنگام حضور در نماز، نيازمند آن هستى كه با رنج و تعب، با رشته عقل خويش، دل از خدا گريخته‏ات را حاضر ساخته و به‏ايستادن در پيشگاه مولايت وادار نمايى، و به يادش آورى كه خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامى‏بيند؛ و نيز با عقل و قلب خود قصد كنى كه مى‏خواهى خداوند رااز آن جهت كه شايسته عبادت است، پرستش كنى و مانند عابدان حقيقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.
و شايسته است هنگامى كه «الله اكبر» مى‏گويى و مشغول سخن گفتن با خدا مى‏شوى، در فكر فهم معناى اين سخن باشى و بدانى كه مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونيز بايد در گفتن آن صادق باشى.
مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درك عظمت خداوند را سبب ايجاد حضور قلب دانسته، در اين باره احاديثى از حالات ائمه‏اطهار عليهم‏السلام را نقل نموده و سپس مى‏فرمايد: بر ما همگى واجب است كه به خاطر هيبت و احترامى كه خداوند جل‏جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بيم و هراس داشته باشيم، ولى غفلت، ما را به جايى رسانده كه از او بيم نداريم،و حتى از خوف و هراس معصومين عليهم السلام كه بايد در عبادات الهى به آنان اقتدا كنيم، پيروى نكرده و از خدا نمى‏هراسيم، وهم چنين به خاطر مخالفت‏هاى پى‏درپى‏مان با خواسته‏هاى او و كوچك شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بيم‏نداشته و در نماز حضور قلب نداريم. البته اين به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مى‏باشد كه به جهل منكران و كافران نزديك است.
حضور قلب در اذكار و افعال نماز بحث است.
بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذكار نماز است.
سيدبن طاووس با نقل يك روايت مى‏فرمايد: مولاى‏مان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بى‏هوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسيدند: چه چيز باعث شد كه حال شما به اين حالت منتهى شود. حضرت فرمود: پيوسته آيات قرآن را تكرار مى‏نمودم، تا اين كه به حالتى رسيدم كه گويى شفاها آن را از كسى كه نازل فرمود به مكاشفه و عياناشنيدم، لذا قوه بشرى تاب مكاشفه جلال الهى را نياورد.
مباحث اين بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام ركوع و سجده پايان مى‏پذيرد. بش سوم كتاب به اولين مقاله از حضرت امام خمينى(ره)اختصاص دارد، ايشان در آغاز سخن مى‏فرمايد: يكى از مهمات آداب قلبيه كه شايد كثيرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نيست و خود مفتاح قفل كمالات و باب الابواب سعادات است، و در احاديث شريفه از كمتر چيزى اين قدر ذكر شده و به كمتر ادبى اين قدر اهميت داده شده،حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است: از اين جهت است كه مى‏بينيد در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قواافزوده مى‏شود، لحظه به لحظه اشتياق ما به طبيعت و اطاعت ازهواهاى نفسانيه و وساوس شيطانيه افزون مى‏شود. در مقاله مذكور سپس، نقش شيطان كه با وسوسه‏هاى خود قلب را تسخير مى‏كند، وانواع حيله‏هاى او مشروحا پرداخته شده و آن‏گاه احاديثى درباره حضور قلب ذكر شده است.
تحصيل حضور قلب «دعوت به تحصيل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است كه در آغاز آن آمده است: اكنون كه فضيلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترك آن را فهميدى، علم تنها كفايت نكند، بلكه حجت را تمام‏تر نماند؛ دامن همت‏به كمر زن و آن‏چه را دانستى، درصدد تحصيل آن‏باش و علم خود را عملى كن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى.
سپس در ادامه اين بحث چنين آمده: پس اى عزيز، اگر ايمان به آن‏چه ذكر شد -كه گفته انبيا عليهم‏السلام است- آوردى و خود را براى تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را كه كليد گنج سعادت است، تحصيل كنى، راه تحصيل، آن است كه اولا رفع موانع حضور قلب رانمايى و خارهاى طريق را از سر راه سلوك ريشه‏كن كنى، و پس ازآن اقدام به خود آن كنى.
در ادامه بحث موانع حضور قلب اين‏گونه بيان شده است: اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و كثرت واردات قلبيه است كه گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مى‏شود؛ مثل آن كه گوش انسان در حال عبادت چيزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخيلات و تفكرات باطنيه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف كرده، از شاخه‏اى به شاخه‏اى پرواز كند؛ يا چشم انسان چيزى را ببيند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ يا ساير حواس انسان، چيزى ادراك كند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خمينى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است: بسيارى گمان مى‏كنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن، از حيزامكان خارج و ملحق به محالات عاديه است؛ ولى اين‏طور نيست و باتمرين و رياضت و تربيت و صرف وقت، آن را مى‏توان رام نمود وطاير خيال را مى‏توان به دست آورد، به‏طورى كه در تحت اختيار واراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدى يا مطلبى حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طريق عمده دام نمودن آن، عمل به خلاف است. آن‏چنان كه انسان در وقت نماز، خود را مهيا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد.
پايان بخش اين مقاله بحث «حب دنيا باعث تشتت خيال و مانع حضور قلب» است كه به طور گسترده به آن پرداخته و چنين تحرير شده است: سزاوار آن است كه نمازگزار، معانى اذكار و آن‏چه در نماز مى‏خواند و نيز معانى ادعيه و تعقيبات آن را ملاحظه نمايد؛ چه، مى‏بايد كه از روى دانسته‏گى و فهميده‏گى به‏جا آورد، تا ذكر گفتن و دعا خواندن و قرائت كردن او، مجرد حركت دادن زبان، به غير ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.

بيانات شيخ بهايى در حضور قلب
بخش چهارم: كتاب مطالبى از علامه ذوفنون شيخ بهايى است در اين بخش پس از ذكر حديثى جالب از امام صادق (ع) درباره فهم معانى‏اذكار نماز آمده است: چه اگر چنين باشد، حال او مثل شخص عربى باشد كه تلفظ به كلام فارسى مى‏كرده و شعور به معانى آن چيزى كه تلفظ مى‏كند نداشته باشد. يا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى كه تكلم به چيزى مى‏نمايد، بدون آن كه معنى آن به خاطر ايشان گذرد و ندانند كه چه مى‏گويند.
بخش پنجم: كتاب ديدگاه محدث و حكيم بزرگ مولا محسن فيض كاشانى‏است. در اين بخش مطالب سودمندى در زير اين عناوين مطرح شده‏است: «دلايل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آيا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضورقلب»، «عوامل بيرونى و درونى خطورات قلبى».
در ابتداى اين مقال آمده است: بدان كه ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آيات و احاديث‏بسيار است، از جمله آن‏ها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذكرى) «نماز را براى ياد من به پا دار».
فعل امر «اقم» ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذكر و ياد مى‏باشد، لذا كسى كه در همه نمازش غافل و بى‏توجه است، چگونه ممكن است نماز را براى ذكر و ياد خداوند به پا داشته باشد و نيز قول خداوند كه مى‏فرمايد: (و لا تكن من الغافلين):«... و از غافلان مباش».
مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم غفلت دارد و نيزآيه: (حتى تعلموا ما تقولون): «بايد بدانيد كه [ در نماز ] چه مى‏گوييد» اين آيه بيان‏گر علت نهى مستان در دنيا از ورود به نماز است و همين علت در انسان غافلى كه غرق در مقاصد و وسوسه‏هاى خود و افكار دنيوى مى‏باشد نيز شايع و ثابت است.
در ادامه علامه فيض كاشانى، به بحث درباره شش عامل كه باعث كامل شدن نماز مى‏شود اشاره دارد كه عبارتند از: حضور قلب و فهميدن معانى اذكار و تعظيم خداوند و هيبت‏بارى تعالى و اميد داشتن و حيا نمودن.
بخش ششم: كتاب در بردارنده قسمت دوم از ديدگاه حضرت امام خمينى(ره)درباره حضور قلب است.
اين بخش شرح و توضيح يك حديث از حضرت امام صادق (ع) مى‏باشد كه محتواى آن توجه به حضور قلب است.
فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است: و از فراغت وقت مهم‏تر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نيز مقدمه‏اى براى اين فراغت است و آن‏چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايى فارغ كند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نمايد، ودل را يك‏سره خالى و خالص براى توجه به عبادت نمايد.
ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است كه اين چنين بيان شده‏است: پس از آن كه معلوم شد كه حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانيت و مراتب كمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اكنون بايد دانست كه از براى حضور قلب مراتبى است كه بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولياى حق، و دست ديگران از وصول به قله آن كوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعيت نيز ممكن الحصول است. و بايد دانست كه حضور قلب به طريق كلى منقسم شود به دو قسمت عمده:
الف: يكى حضور قلب در عبادت؛
ب: ديگر حضور قلب در معبود.
سپس در مورد هر يك بطور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته آن‏گاه راجع به راه دستيابى به حضور قلب آمده است: بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهميت عبادات و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسرار و حقايق آن‏ها.
نوان‏هاى بعدى مقاله حضرت امام خمينى (ره) بدين قرار است: نوافل جبران كننده نقايص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.
ديدگاه مولى مهدى نراقى در حضور قلب
بخش هفتم: كتاب شامل ديدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است كه‏اين چنين آغاز مى‏شود: نماز معجونى آسمانى و تركيبى الهى است كه از اجزاى بسيار،مركب است، اين اجزا در فضيلت و اهتمام به آن‏ها متفاوت‏اند.بعضى از آن‏ها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئيسه وبعضى در حكم ديگر اعضا.
انسان - مثلا- چون حقيقتى است مركب از اجزاى معين، موجودى كامل نمى‏باشد، مگر به معناى باطنى كه همان روح است و روح آن حضور قلب است.
در ادامه به بيان شرايط و معانى باطنى كه روح و حقيقت نمازاست پرداخته و آمده است: روشن است كه امور مذكور حقيقت و روح نماز و نيز مقصود اصلى ازآن هستند. زيرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالايش نفس و روشن و صافى كردن جان است، پس هر عملى كه تاثير آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بيشتر باشد، برتر است و شكى نيست كه آن‏چه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از كدورت‏ها مى‏شود جز امور مذكور نيست و حركات ظاهرى چندان مدخليتى در صفاى آن‏ها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و كمال نماز به بسته نباشد و حال آن كه نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات‏با پروردگار است؟
در ادامه بحث مرحوم نراقى، احاديثى درباره حالات ائمه اطهارعليهم السلام در نماز ذكر شده و پس از آن آمده است: با توجه به آن‏چه از كيفيت نماز انبيا و اوليا دانستى و آن‏گاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه كردى، پى مى‏برى كه مردم در نماز بر چند قسم‏اند:
1. غافلانى كه نماز خويش به پايان مى‏برند، در حالى كه يك لحظه حضور قلب ندارند.
2. كسانى كه در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى ديگر حضورقلب دارند اين‏ها نيز به حسب يا زيادى حضور قلب و غفلت و فزونى يكى بر ديگرى مختلفند، و مراتب آن‏ها نامتناهى است.
3. آنان كه نماز خود را تمام مى‏كنند و دلشان لحظه‏اى غايب نيست، بلكه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و انديشه ايشان نماز است، به‏طورى كه آن‏چه نزد آنان مى‏گذرد احساس نكنند، چنان كه مولاى ما امير مومنان (ع) بيرون كشيدن پيكان ازپاى مبارك را احساس نكرد. اين بخش با بيان پاسخ به يك اشكال پايان مى‏پذيرد.
بخش هشتم: كتاب ديدگاه محدث و فقيه بزرگ شيعه آيه الله‏سيد عبد الله شبر است.

حضور قلب از ديدگاه ميرزا جواد آقا ملكى (ره)
بحث بعدى كتاب ديدگاه عارف بزرگ و فقيه سترگ، آيه الله ميرزاجواد آقا ملكى تبريزى است كه در بخش نهم جاى گرفته است.
ايشان پس از آيات و رواياتى كه بيان‏گر حقيقت نماز است‏مى‏فرمايد: با ملاحظه آن‏چه روايت شده، تشريع نماز در معراج پيامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسيله اجزاى نماز بوده؛ و هم‏چنين آن‏چه كه درباره نماز انبيا و ائمه عليهم السلام از آن حالات عالى رسيده، و آن رواياتى كه مى‏گويد: ذات اقدس حق نزد تمام‏اجزاى افعال و اذكار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دين است كه اگر قبول شد بقيه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقيه هم رد مى‏شود؛ و اين كه نام نماز و اجزاى آن در كتب الهى و سنت انبيا آمده، تمام اين‏ها به حكم عرف و لغت بهترين دليل بر اين حقيقت است كه مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقيقت آن نيست.
اين عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقيقت نماز» پرداخته آن‏گاه فرموده است: سبب پيدايش حضور قلب، همت آدمى است، زيرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پى‏چيز ديگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چيز خواهد بود؛ چون خداوند براى هيچ كس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز اين‏كه همتت را متوجه نماز سازى نيست، زيرا همواره همت انسان متوجه امرى مى‏شود كه خيرى در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اين كه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مى‏باشد.
در جاى ديگر اين بحث آمده است: بهترين و كامل‏ترين نوع حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذكار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را كند و متوجه باشد كه اين اعمال رادر حضور او ادا مى‏كند تامل و تفكر درباره جزيى از نماز، او را از توجه به آن جز كه مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى يا اداى هر ذكرى به فكر آن عمل و يا ذكر باشد و بداند كه در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذكر از او خواسته شده و از خدا بخواهد كه او را كمك كند تا آن جز را همان‏گونه كه از او خواسته انجام دهد.
ايشان در قسمتى ديگر از مقاله خود مى‏نويسد: آن كس كه باطنش بر محبت دنيا سرشته شده و هم‏اش پيوسته در پى‏تحصيل دنيا و اشتغال به حفظ و تكميل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلكه به خاطر محبت و لذت - كه دنياى مذموم هم همين دنياست كه آدمى را از ذكر و ياد خدا باز مى‏دارد- چنين كسى نبايد انتظار داشته باشد كه طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آن‏چنان كه زاهدان در نماز و ديگر عبادات وطاعات خود مى‏چشند، دريابد.
زيرا كسى كه از كسب دنيا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چيزى است كه دلباخته و علاقه‏مند به آن باشد، اگر دلباخته دنيا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقه‏مند به نماز باشد، همتش نيز متوجه آن خواهد بود و علاج كامل همين است.
بخش پايانى: كتاب قسمت سوم از ديدگاه حضرت امام خمينى (ره) است كه در ابتداى آن آمده است: بر ارباب بصيرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام پوشيده نيست كه روح عبادت و تمام و كمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هيچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احديت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بيان حضور قلب اجمالى و تفصيلى است، پس از بيان حضور قلب اجمالى چنين آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصيلا، و آن، چنان است كه قلب عابد در جميع عبادت حاضر باشد و بداند كه حق را به چه توصيف مى‏كند و چطور مناجات مى‏كند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسيار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.
و بايد دانست كه احاطه تفصيليه به اسرار عبادات و كيفيت مدح وثناى به هر يك، براى احدى جز كمل اصفيا به طريق افاضه و وحى‏الهى ممكن نيست. و ما اينجا به طريق اجمال، مراتب كليه آن را بيان مى‏كنيم.
امام راحل (ره) سپس به بيان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است: و اين طايفه، از اهل شهود و كشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است كه جميع حقايقى را كه صورت عبادات كاشف آن‏ها است، واسرارى را كه اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آن‏ها است، بالعيان‏مشاهده كنند، پس در وقت تكبيرات افتتاحيه، كشف حجب سبعه برآن‏ها گرديده و خرق آن را نمايند؛ و در تكبير آخر، كشف سبحات‏جلال و جمال بر آن‏ها گرديده به مناسبت قلوب آن‏ها؛ با استعاذه‏از شيطان قاطع طريق و جلوه اسم‏الله الجامع، وارد محامد گردند.
چنان‏چه اشاره‏اى به آن در محل خود بيايد، ان شاء الله.
در پايان، زير عنوان «امورى كه به تحصيل حضور قلب كمك مى‏كند» آمده است: و آن در نماز امورى چند است كه پس از اين در مواقع خود بعض ازآن را ذكر مى‏كنيم و اكنون به طريق كلى براى مطلق عبادات علاجى ذكر مى‏كنيم و آن اين است كه انسان شواغل داخليه و خارجيه راكه مهم‏تر از همه شواغل قلبيه است، قطع كند. شواغل قلبيه سبب عمده يا منحصرش حب دنيا و هم آن است. اگر انسان هم‏اش تحصيل دنيا و مهم‏اش رسيدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مى‏شود و شغل شاغلش آن مى‏شود.


وقتي از علما در مورد حال خود سوال كند و از نظر آنها نسبت به خود با خبر شود، مقداري مشكل حل خواهد شد.
بالاتر اين كه، به عمل خود علما نگاه كند و ببيند كه آنها هم مثل او اين قدر حساسيت دارند يا عملشان بر خلاف او است؟ اگر عملكرد علما را برخلاف خود يافت، پس بايد بداند كه يقيناً دچار وسواس شده است.


1. تندخواني و شتاب زدگي
از موجبات حواس پرتي، تند خواني و تعجيل در اتمام نماز است، كه علت سريع خواني هم، عدم اهتمام به نماز است. چرا كه چنين افرادي، نماز را فقط براي رفع تكليف مي خوانند، لذا با كراهت و بي ميلي عبادت را انجام مي دهند و در نتيجه احساس خستگي مي كنند.
انگيزه تند خواني، حاضر شدن نزد محبوب كذايي است و از اين كه چند لحظه اي در نزد كسي كه قلبش متوجه او نيست ايستاده، رنج مي برد و مي خواهد هر چه سريعتر به طرف كسي يا كاري كه دوست دارد پرواز كند.
اگر كسي قلبش متوجه خدا باشد و از اين حضور راضي باشد، لزومي براي تندخواني و فرار از نماز نمي بيند، چون در محضر كسي است كه بايد باشد، لذا تمام حواسش را متمركز به محبوب واقعي مي نمايد.


2. گناه
همان طور كه نماز، عامل بازدارنده از گناه است، فحشا و منكرات نيز مانع حضور قلب در نماز است. نماز و گناه رابطه متقابل و متضاد دارند. كسي كه اهل فحشا و منكر است، توفيق تحصيل حضور قلب در نماز را ندارد، چرا كه گناه اثر منفي خود را در نماز مي گذارد و از طرفي نماز به ميزان حضور قلب در آن، بازدارنده از معصيت و بزهكاري مي باشد و اين كه خداوند در قرآن كريم فرموده است:
«اِنّ الصّلوة تَنهي عنِ الفحشاء و المنكَرِ؛ نماز انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد» مسلماً نماز با حضور قلب را اراده كرده است، چرا كه حضور قلب يعني حاضر شدن قلب در محضر خدا كه مبدأ پاكيهاست و قلب آدم فاسق، فاجر و گناهكار نزد معاصي است نه خدا؛ ممكن نيست دل آدمي هم در معاصي غرق باشد و هم در معنويّات.
با دقت معلوم مي شود كسي كه غرق در شهوات و معاصي است، حقّ معنويّات و نماز را ضايع مي كند و به همين جهت است كه خداوند مي فرمايد:
«فَخَلفَ من بعدهِم خلفٌ اضاعُوا الصّلوة و اتّبَعوا الشّهَواتِ فسَوفَ يَلقَونَ غَيّاً؛[1] پس جانشينان اين جمعيت پاك و خدا پرست، قومي شدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروي كردند و به دنبال آن به گمراهي افتادند».
نتيجه آن كه با خدا بودن، منافات با اسارت در شهوات و گناه و آلودگي دارد. مسلماً روح و قلبي كه به گناه عادت كرده و انس گرفته نمي تواند قبله خدا و محل توجّه او باشد.
درمان
الف. با علل فساد و گناه مبارزه كنيم
ريشه گناه عبارت است از جهل، هواي نفساني (منفعت) و ترس. اگر مي خواهيم گناه از صفحه زندگي ما پاك شود، بايد در مرحله اول، گناه را بشناسيم و بدانيم كه چه چيزهايي گناه و موجب فساد و آلودگي روح آدمي و اجتماع بشري است و در مرحله دوم به نقش مخرّب گناهان در زندگي خود و بشر توجه كنيم و آثار منفي آنها را با دقّت درك كنيم.
ب. از القائات، جهت ترك گناه كمك گيريم
براي اين منظور بايد به قلب خود تفهيم كنيم، اگر نماز خوان هستيم پس كلاه برداري براي چه؟ اگر نماز مي خوانيم، پس چرا زنا، چشم چراني، شراب و همراهي با دوست بد...؟ و با توجه به جنبه منفي گناه، از گذشته خود توبه كنيم و با القائات مثبت، اميد به خوب شدن و عوض شدن و ... را در خود زنده كنيم.
ج. از خود نماز در ترك گناهان كمك بگيريم
به هيچ وجه نماز را ترك نكنيم، بلكه همواره عزم و همّت خود را متوجّه ترك گناه كنيم و در هنگام نماز به خلوص و حضور قلب بيشتر توجّه كنيم و از آن جا كه گناه و نماز رابطه متقابل دارند، به موازات ترك گناه به كسب حضور قلب و خالي كردن قلب از اغيار بپردازيم و اين مطلب كه «نماز با توجّه، با گناه منافات دارد» را به قلب تفهيم كنيم و با خود تكرار كنيم كه قلب پر گناه آشيانه حق تعالي قرار نمي گيرد.


3. چشم چراني
چشم چران كسي است كه كنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفي خيره مي شود و چه بسا نگهداري چشم از اختيار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است كه ترك آن مشكل به نظر مي آيد.
چشم چراني قبل از اين كه براي ديگران مزاحمت و ناراحتي ايجاد كند، براي خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگي، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بي حالي و رخوت نسبت به معنويات، مخصوصاً نماز مي گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چراني نهي نموده است. آن جا كه فرموده است:
«قُل للمؤمنينَ يَغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ يَغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛[2] به مردان بگو ديدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو ديدگان خويش را فرو خوابانند».
كسي كه معتاد به چشم چراني شد، فكر و خيال و قلبش مشغول ديده مي شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش مي گردد و هنگام عبادت، قوه خيالش با اين آشفتگي به پرواز در مي آيد و به شاخه هايي پرواز مي كند كه با چشم خود مشاهده كرده است.
درمان
كنترل چشم در همه حال
اگر در بيرون از نماز چشم آزاد بود، محال است هنگام نماز متمركز به خدا شود، اگر در بيرون نماز چشم فرّار بود، در هنگام نماز هم آزاد است؛ يعني هر چه چشم ضبط كرده و ذخيره كرده، هنگام نماز مزاحم مي شود. پس حفظ و كنترل حواس در نماز منوط به حفظ و كنترل چشم در بيرون از نماز است. چگونه ممكن است كسي كه عادت به نگاه پراكني كرده، بتواند هنگام عبادت به طرف محبوب واقعي پرواز كند؟ قلبي كه آشفته محبوب پنداري است، چگونه معشوق واقعي را مي بيند؟
تـو درون نـماز و دل بيرون گـشتها مي كني به جـهاني!
اين چنين حالتي پريشان را شرم نآيد نماز مي خواني؟!


4. عوامل بيروني
در شكل گيري نظام شخصيتي و روحي آدميان، علاوه بر عوامل دروني و فردي، عوامل بيروني نيز مؤثر است و اين واقعيتي است كه دين واقع گراي اسلام به آن توجه كرده است، چرا كه روح انسانها دايماً دستخوش تأثير پذيري از عوامل بيروني است.
از عوامل بيروني، دوست فاسد، مجلس گناه و محيط فاسد را مي توان بر شمرد.

الف. دوست فاسد
همنشيني و مصاحبت با دوست فاسق، اثرات منفي در آدمي مي گذارد، چرا كه شخصيت انسان بستگي به شخصيت دوست و همنشين او دارد و اين واقعيتي غير قابل انكار است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ به آن اشاره كرد است:
«المرءُ عَلي دينِ خليلهِ؛[3] دين آدمي بستگي به نوع دين دوست او دارد».
تو اوّل بگو با كيان دوستي پس آن بگويم كه تو كيستي
همنشيني با كسي كه تارك نماز است، موجب ترك نماز يا سهل انگاري در آن مي شود و همان طور كه دوست بد، اثر منفي در انسان مي گذارد، انتخاب دوست خوب، نقش سازنده در آدمي دارد. همنشيني با كساني كه اهل حضور قلب هستند، زمينه را براي تحصيل حضور قلب آماده مي كند.

ب. مجلس و محيط فاسد
مجلس گناه و محيط فاسد خانواده، اجتماع و... جوّ روحي انسان را فاسد مي كند و جوّ روحي فاسد، زمينه لازم را براي رشد معنويات از بين مي برد. به ميزان تأثير پذيري از مجلس گناه و محيط فاسد، معنويات ضعيف مي شود.
به همين جهت است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«لا ينبَغي لِلمُؤمنِ اَن يجلسَ مجلساً يُعصي الله فيه و لا يقدرُ عَلي تَغييِره؛[4] شايسته نيست، مؤمن، در مجلسي كه معصيت خدا در آن مي شود و قادر بر تغيير آن نيست، بنشيند». مجالست با گناهكاران، روان آدمي را بيمار نموده و اسارت نفساني را شدّت مي بخشد و ذهن را آشفته مي كند.
چگونه ممكن است كسي در فلان مجلس فساد، پاي فيلم مخرّب ويدئو و ماهواره بنشيند و بعد در محضر خدا حاضر گردد؟ چگونه ممكن است چشمها به تماشاي تصاوير مبتذل و فيملهايي كه رقص فلان رقاص را نشان مي دهد، بپردازند و خاطره آنها در نماز مزاحمت ايجاد نكند؟ چگونه خدا در قلبي كه غير خدا حكومت مي كند، جا دارد؟

5. موانع مقدماتي
نمازگزار براي اين كه بتواند با سكون و طمأنينه در محضر خدا حاضر شود، بايستي تمام موانع را از سر راه بردارد، از جمله موانعي كه بايد برداشته شود، پرخوري، كثرت خواب، جلوگيري از بول، كسالت و خستگي، است.

الف. پرخوري
پرخوري علاوه بر مضرات جسمي و فيزيولوژيكي داراي مضرّات روحي و رواني نيز هست كه از جمله ناراحتيهاي روحي آن، مانع بودن از قلب در نماز است.
پرخوري بيش از حد، موجب بي حالي و كسالت در عبادت و كسالت و بي حالي موجب حواسپرتي در نماز مي گردد.
و در روايتي از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ داريم كه:
«من تعوّدَ كثرةَ الطّعام و الشّرابِ قسي قلبهُ؛[5] هر كس زيادي خوردن و آشاميدن عادت او شود قلبش سياه مي شود».

ب. پرخوابي
پرخوابي هم يك نوع مريضي است كه مبتلا به آن نه تنها توفيق تحصيل حضور قلب پيدا نمي كند، بلكه تارك نماز هم مي شود.
پرخوابي و اعتياد به آن، جسم را بي حال مي كند و موجب ضعيف شدن اراده مي گردد و اعتماد به نفس از آدمي سلب مي شود كه در نتيجه آدمي در مقابل معنويات عكس العمل منفي نشان مي دهد، چنين شخصي در نماز با حالت خواب آلود روبه رو مي شود و هنگام بيدار شدن از خواب، به سختي بر مي خيزد و به علت اسارت خواب، با بي حالي وضو مي گيرد و طوري صورت را مي شويد كه خواب از سرش نپرد و در هنگام نماز در فكر خواب است و با اتمام نماز دستِ و پا شكسته، به طرف رختخواب پرواز مي كند، چرا كه محبوبش خواب است و نماز مزاحم بود.

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نياز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و يكى از فرايض دين و عبادت مـخصوصى است كه مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.
نـماز يعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام.
نماز, داروى نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز يعنى دل كندن از مـاديـات و پـرواز دادن روح; يـعـنى پا را فراتر از ديدنى ها و شنيدنى ها نهادن.

نماز در قرآن و حديث
فـلـسـفـه, فايده و آثار, شرايط و آداب و اوصاف نماز در آيات و روايـات بـسـيارى آمده كه پرداختن به همه آن ها در اين جا ممكن نـيـسـت, لـكـن بـه طور مختصر قطره اى از درياى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى كنيم.
نماز, بزرگ ترين عبادت و مهم ترين سفارش انبيا است. لقمان حكيم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـيه مى كند.1 حضرت عيسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدايـم مـرا بـه نـماز و زكات سفارش كرده است.2 حضرت ابـراهـيـم(ع) هـمـسر و كودك خويش را در بيابان هاى داغ مكه آن هـنـگـام كه هيچ آب و گياهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسكن داد.3 پـيـشـوايـان مـعـصوم ـ عليهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.
گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت يا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلكه به خاطر شايستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.4
نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشكلات است. خداوند مى فرمايد:
از صبر و نماز در مشكلات كمك بگيريد و بر آن ها پيروز شويد. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مكتب اسلام است. پيامبر اكرم مى فرمايد: (علم الاسلام الصلوه).
نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پيامبر(ص) مى فرمايد: (موضع الصلوه من الدين كموضع الراس من الجسد).5
نـمـاز بـراى اولـياى خدا شيرين و براى غير آنان دشوار و سنگين است. قرآن مى فرمايد: (وانها لكبيره الا على الخاشعين).6
در اهـمـيـت نـمـاز همين بس كه حضرت على(ع) در جنگ صفين و امام حـسين(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به نماز ايستادند. و آن گـاه كـه بـه عـلى(ع) ايراد گرفتند كه چه هنگام نماز است؟
ايـشـان فرمود: ما براى همين مى جنگيم تا مردم اهل نماز باشند.
در زيـارت نـامـه وارث مـى خـوانيم: (اشهد انك قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم كه تو نماز را برپا داشتى.)
حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به ميان آورده كه در اين جا به چند نمونه اشاره مى كنيم.
الـف) درباره بركات نماز مى فرمايد: فرشتگان, آنان را در بر مى گيرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جايگاه خوبى برايشان آماده مى شود.7
ب) در خـطـبـه 196 نهج البلاغه گوشه هايى از مفاسد اخلاقى هم چون كـبر و سركشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرمايد: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سركش را رام و دل ها را نرم و تكبر و بزرگ منشى را محو مى كند.
ج) هـم چـنين در نامه اى به محمد بن ابى بكر مى نويسد: نماز را در وقـت مـعين آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از كار نماز, پيش از وقت معين آن را برپاى مدار و آن را واپس مينداز.8

آداب نماز و آثار تربيتى آن
شـرايـط و آداب نماز به قدرى زياد است كه تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودكار تنظيم و اصلاح مى كند. توجه به همه آثـار تـربيتى نماز كار مشكلى است ولى ما چند نمونه آن را بيان مى كنيم:
1. ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است بايد ساكت باشيم.
2. مـراعات حقوق ديگران; آب وضو, مكان نمازگزار و لباس او بايد حـلال و از مـال ديگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهيه كند, نمازش باطل است.
3. تـغـذيـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الكلى اسـتـفـاده كـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نيست. لباس نـمـازگـزار نيز بايد پاك باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواك زد و موها را شانه كرد.
4. همسردارى; كسى كه به همسر خود نيش بزند, نمازش قبول نيست.
5. ولايت; كسى كه اهل نماز است ولى تسليم طاغوت ها است و ولايت و حـكـومـت رهـبـران اسلامى را پذيرا نيست, نمازش قبول نيست; گرچه تمام عمر در كنار كعبه باشد.
6. نـظـم و ترتيب; در تمام كلمات و كارهاى نماز نظم و ترتيب به چشم مى خورد.
7. انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت بايد با مردم هم آهنگ باشد; بـه ايـن معنا كه مراعات ضعيف ترين افراد را بكند. اگر كسى دير بـه جماعت رسيد, امام بايد كمى ركوع خود را طول بدهد تا او نيز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نيز بايد خود را با امام هم آهنگ كنند; مـثـلا كسانى كه يك ركعت از نماز جماعت عقب هستند و در ركعت دوم بـه جـمـاعـت پيوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغيير در نماز جماعت شركت كنند.
8. اعـتـماد; اگر هريك از امام يا مردم در انجام قسمتى از نماز شـك كـردنـد, بـايـد بـه يك ديگر اعتماد كنند; يعنى با توجه به رفتار ديگرى تصميم بگيرند.
9. ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظيفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت كه در لابه لاى نماز و حركات ركوع و سجود يك نوع حركت ورزشى نيز نهفته است.
10. آمـوزش اجبارى; نمازگزار بايد مسائل و احكام مورد نياز خود را فراگيرد.
11. آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شركت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دينى و مشكلات مسلمانان آشنا مى شوند.
12. امـر به معروف و نهى از منكر; (حى على الصلوه) در اذان يكى از بزرگ ترين معروف ها است.

معانى بلند عبارات و الفاظ نماز
نـمازگزار با گفتن (الله اكبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شكند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابليس و جاذبه هاى مادى مى كشد.
بـا گفتن (بسم الله) به كار خود قداست و كرامت مى دهد و در خود تـوكـل و وابستگى به قدرت غيبى را ايجاد مى كند و به دنيا اعلام مـى كـنـد قدرتى كه من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.
بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت كردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى كند.
بـا (رب العالمين) قدرت لايزال خداوندى را بر تمام جهانيان حاكم مى داند.
با (الرحمن الرحيم) تمام هستى را از آن خدا معرفى مى كند.
بـا ايـن جمله بيان مى كند كه نه تنها نعمت هاى مادى خداوند ما را احـاطه كرده بلكه نعمت هاى معنوى خداوند نيز ما را فراگرفته است.
بـا گـفتن (مالك يوم الدين) مسير و آينده را مشخص مى كند و ياد روز سخت دادرسى را در دل زنده مى كند.
تـا ايـن جـا, نمازگزار زمينه براى اظهار بندگى و ابراز نياز و مـددخـواهـى از خدا را فراهم مى كند و بعد از اين مرحله با درك عـظـمـت خـدا و رحـمـتش و ابراز نياز خويش مى گويد: (اياك نعبد وايـاك نـسـتـعـين) تنها مطيع امر تو هستيم نه غلام حلقه به گوش جباران و تنها از تو يارى مى طلبيم.
با گفتن (اهدنا الصراط المستقيم) از خدا طلب هدايت مى كند, چرا كـه با پيمودن اين راه او به تمام هوس ها و افراط و تفريط ها و وسوسه هاى شيطانى پشت پا مى زند.
با گفتن (صراط الذين انعمت عليهم) الگوها را مشخص مى كند.
بـا (غـيـر الـمغضوب عليهم ولا الضالين) به گروه هاى انحرافى كه انسان هاى پاك را اغفال مى كنند, هشدار مى دهد.
بـا ركوع در برابر عظمت پرورگار, اظهار بندگى و اطاعت مى كند و فـروتنى و تواضع و خضوع خود را در برابر عظمت پروردگار نشان مى دهد.
با سجده, تذلل و اظهار كوچكى و خاكسارى در برابر خدا را نمايان مى سازد.
ذكـر مـقـدس (سبحان الله) كه در تمام عبادت ها به چشم مى خورد, حـقـيـقـتـى را در بر دارد كه ريشه در همه عقايد و تفكرات صحيح اسـلامـى دوانده است و زيربناى ارتباط انسان با خدا و صفات كمال او اسـت; روح تعبد و مغز عبادت, همان تسبيح است. توحيد و عدل و نـبـوت و امـامـت و معاد براساس تسبيح خدا و منزه دانستن او از عـيـوب و كـمبودها است. توحيد خالص جز با منزه دانستن پروردگار از شريك و شبيه و عيب و عجز محقق نمى شود.

آثار فردى و اجتماعى نماز
نـمـاز تاثير بسزايى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در اين جا برخى از آن ها را فهرست وار بيان مى كنيم.
نمازگزار در مقايسه با كسى كه نماز نمى خواند, احساس آرامش بيش ترى دارد.
هـنـگـامى كه از طريق نماز, روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پيوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى كند و از هيچ كس و هيچ قدرتى نمى ترسد.
نـمازگزار هيچ گاه چشمش را به چيزهاى حرام آلوده نمى كند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شيطانى روح و ذهنش را مشغول كـنـد. در مـقـابل, دامن گيرى مفاسد, جاذبه هاى آلوده موجود در اجـتـمـاع, زلـف هـا و بدن هاى عريان, صحنه هاى بدآموز و تحريك كـنـنده, موسيقى و نغمه هاى حرام چنان پرده اى بر دل هاى افراد بـى نـماز مى كشند كه آنان را توان مشاهده و ارتباط با ظرايف و لطايف و معنويت نيست.
در جـهان امروز كه لجام گسيختگى فرهنگى به طور فزاينده اى سلامت و امـنيت جانى بسيارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغيان و عصيان گروه هاى مختلف مردم به ويژه نوجوانان و جـوانان هستيم, كيست كه فريادرس اين مردم باشد؟! آيا چيزى جز نـماز و توكل و امدادهاى غيبى خداوندى مى تواند ناجى اين افراد از مـنـجـلاب ايـن گـنـاهان عظيم شود و آن ها را از سقوط به دره نيستى و فلاكت باز دارد؟

آثار و عواقب ترك نماز
تـرك نماز در دنيا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قيامت, اهل بهشت از دوزخـيـان مى پرسند: چه چيزى شما را روانه جهنم كرد؟ يكى از پـاسـخ هايشان اين است كه ما پاى بند به نماز نبوديم.9 در جايى ديگر به نمازگزارانى كه در نمازشان سهل انگاراند; يعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند, مى گويد: واى بر آنان.10
رسـول خدا(ص) فرموده است: (من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر; هركه عمدا نماز را ترك كند, از اسلام خارج شده و كافر است.)
در جـايـى ديـگر مى فرمايد: (بين العبد وبين الكفر ترك الصلوه; مرز بين بنده خدا و كفر, ترك نماز است.)11
هيچ انسان با وجدان و متفكرى نيست كه از ابعاد و اسرار و ظرايف نـماز آگاه باشد ولى از كنار آن ها بى اعتنا رد شود, مگر كسانى كـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى, توفيق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب كرده اند.

در محضر استاد ...
حواس پرتی در نماز


به گزارش سرویس فرهنگی رویداد ، نوشتار پیش رو، به صورت گزینشی به شرح احادیث شیعی می پردازد، بیشتر احادیث این مجموعه توسط آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (سخنرانی معظم له در مسجد بازار تهران) از مراجع عظام تقلید شرح و بسط یافته اند.


رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ:
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ إِلَى الصَّلَاةِ أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بِوَجْهِهِ فَلَا یَزَالُ مُقْبِلًا عَلَیْهِ حَتَّى یَلْتَفِتَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَإِذَا الْتَفَتَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَعْرَضَ عَنْهُ. 1

هرگاه بنده به نماز بایستد، خداوند عزّوجل به او رو می‏كند و مدام متوجّه بنده خویش است، تا اینكه او سه مرتبه از خدا روبرگرداند. هنگامی كه بنده برای مرتبه سوم از خدا منصرف شد، خداوند نیز از او رو برمی‏گرداند.

شرح:
روایت از امام صادق (علیه‏السلام) منقول است كه حضرت فرمودند: آنگاه كه بنده به نماز بایستد، به سوی او ‌خداوند رو می‏كند. تعبیر «أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بِوَجْهِه» كنایه از این است كه خداوند نسبت به او عنایت تام و خاص می‏فرماید. ما این‏طوری هستیم كه وقتی می‏خواهیم به كسی خیلی توجه كنیم، با تمام چهره متوجهش می‏شویم. بعد دارد: «فَلَا یَزَالُ مُقْبِلًا عَلَیْهِ حَتَّى یَلْتَفِتَ ثَلَاثَ مَرَّات»؛ یعنی خدا رویش را از او بر نمی‏‏گرداند، تا اینكه این بنده سه بار رویش را از خدا برگرداند. حالا می‏گویم كه منظور از این رو برگرداندن چیست. در ادامه می‏فرماید: «فَإِذَا الْتَفَتَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَعْرَضَ عَنْهُ». یعنی دفعه سوم كه این بنده رویش را از خدا برگرداند، اینجا دیگر خدا رویش را از او بر می‏گرداند.
این ترجمه تحت‏اللّفظی روایت بود؛ امّا به چند نكته هم اشاره كنم. نكته اوّل اینكه معلوم می‏شود اگر بنده رو می‏كند به سوی خداوند، خداوند هم به سوی او رو می‏كند. مطلب اصلی كه از روایت پیدا می‏شود همین است. «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ إِلَى الصَّلَاةِ أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بِوَجْهِهِ»؛ چرا؟ چون نماز روی‏آوردن به خدا است. این اصل كار است. اگر روی بیاوری به خدا،‌ خدا هم رویش را به طرف تو می‏كند، آن‏هم ‌آن‏طور رو كردن كه عرض كردم «ِبوَجْهِه» است؛ یعنی توجّه تام و عنایت خاص به بنده‏اش می‏كند.

                                                                                                      
هرگاه بنده به نماز بایستد، خداوند عزّوجل به او رو می‏كند و مدام متوجّه بنده خویش است، تا اینكه او سه مرتبه از خدا روبرگرداند. هنگامی كه بنده برای مرتبه سوم از خدا منصرف شد، خداوند نیز از او رو برمی‏گرداند
نكته دوم این است كه تو اگر رویت را از خدا برگردانی، ‌خدا رویش را از تو بر نمی‏گرداند؛ امّا این سقف دارد. یك بار كه از او روی برگرداندی، او رویش را بر نمی‏گرداند. بار دوم هم كه برگرداندی، باز ‌رویش را بر نمی‏گرداند. امّا دفعه سوم اگر از خدا رو برگرداندی، دیگر او هم روی خود را بر می‏گرداند. البته این روایت در مورد نماز است. در نماز رو برگرداندن از خدا عبارت از

این است كه انسان در بین نماز توجهش به غیر خدا باشد. ما در روایات داریم كه اگر كسی دو ركعت نماز بخواند و در نماز حضور قلب داشته باشد، این نماز نمازی است كه یكی از آثارش این است كه تمام گناهان صغیره او آمرزیده می‏شود. در روایتی هم این‏طور آمده است كه توجّه به خدا به این معنا است كه انسان هنگام نماز، نسبت به امور دنیایی حدیث نفس نكند. یعنی حالا كه ایستاده‏ای و داری نماز می‏خوانی، این چند دقیقه را دیگر نرو در مغازه‏ات! فكرت را نبر این طرف و آن طرف! این نماز، همین چند دقیقه كه بیشتر نیست؛ چه خبر است؟!
من یك قضیّه‏ای الآن یادم آمد در مورد یكی از علمای تهران (رضوان‏الله ‏تعالی ‏علیه) كه نمی‏خواهم اسم ببرم و چندین سال است كه فوت كرده است؛ شاید این قضیه را نقل كرده باشم. یادم است كه روز وفاتی بود و به‏اصطلاح ‌تعطیل بود. من هم اتفاقاً نزدیك ظهر جایی در خیابان بودم. ظهر شد و چون ایشان را می‏شناختم رفتم به مسجد ایشان و نمازم را آنجا به جماعت خواندم. نماز تمام شد و بعد آن آقا، در حالی كه جمعیت ایستاده بود، متوجه من شد. البته من جایی ایستاده بودم كه متوجه من نشود، ولی فهمید و آمد پیش من سلام كرد. من همین‏طور رفاقتانه گفتم شما خیلی نمازت را تند می‏خوانی! ایشان گفت به من نگو كه نمازت را تند می خوانی؛ به آنهایی بگو كه دو تا نمازشان را با یك نماز من می‏خوانند!
حالا غرضم این است كه این عجله در نماز برای چیست؟! چند دقیقه كه بیشتر نیست؛ چرا عجله می‏كنی؟! چون در نماز هیچ التفاتی به خدا نیست. این روایت را نگاه كنید؛ می‏گوید كه اگر تو رو بیاوری، من رویم را از تو بر نمی‏گردانم؛ با تمام چهره به تو رو می‏كنم؛ «أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ بِوَجْهِه»؛ من با تمام چهره به تو توجه می‏كنم. اگر یك دفعه هم برگرداندی، من رو بر نمی‏گردانم؛ دو مرتبه هم كه رو برگرداندی و رفتی، باز هم مورد عنایتی؛ امّا دفعه سوم دیگر از تو رو بر می‏گردانم.
حالا می خواستم این را عرض كنم كه می‏دانید كه یكی از ابزار استجابت دعا نماز است. اصلاً روایت داریم كه هر كسی نماز بخواند ـ‏همین نماز واجب‏ـ و بعد از نماز دعا كند، ‌یك دعای مستجاب دارد. خوب، دعاهای ما پس از نماز مستجاب نمی‏شود؟ چون در نماز متوجه خدا نبودی! متوجه چه بودی؟! متوجه امور دنیایی‏ات بودی. وقتی متوجه نبودی، دیگر اثری ندارد.2


[1]. بحارالانوار، ج 81، ص 241 ؛ وسائل‏الشیعه، ج 7، ص 288
[2]. چهارشنبه،12 آبان 8913 ؛ 26 ذی‏القعده 1431

پدر و مادرانی كه با دلسوزی ساده اندیشانه، فرزند خود را به برپاداری نماز تشویق نمی كنند، خیانت بزرگی از جهت محروم نمودن كودك خویش از این نعمت بزرگ مرتكب می شوند. چرا كه به این ترتیب گویی به آلودگی كودك خویش، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختی ها و بیماری های جسمی و روانی، رضایت داده اند و او را به خسارت سنگین در دنیا و آخرت محكوم نموده اند.

رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی ربنا و تقبل دعاء

پروردگارا ! من و فرزندانم را از اقامه كنندگان نماز قرار ده و دعای مرا قبول فرما. (ابراهیم- 40)

عبارت مشهور"العلم فی الصغر، كالنقش فی الحجر"(دانش در كودكی، مانند نقش پایدار در سنگ است)، امروزه با پیشرفت دانش پزشكی و روان پزشكی و به خصوص با پیدایش روان كاوی توجیه كامل علمی پیدا كرده است.

روان شناسی مدرن، با تداعی از مكتب روان كاوی فروید و نظریات "ژان پیاژه"، "جان باولف" و بسیاری از دانشمندان دیگر، به ما می گوید كه مهم ترین دوران زندگی بشر كه به وجود آورنده شخصیت نهایی او خواهد بود، دوران كودكی است. بر این اساس هر قدمی كه در جهت ایجاد سلامت روانی اطفال برداشته شود، به نوبه خود سبب ایجاد جامعه ای سالم و موفق خواهد شد.
اما بزرگ ترین موهبتی كه ممكن است در جهت ایجاد سلامت روانی نصیب یك طفل نورسیده گردد، پای گذاشتن او در خانواده ای مؤمن و نمازگزار است.
تعالیم آیین حیات بخش اسلام كه حتی كوچك ترین مسائل بشری را بدون پاسخ نگذاشته است، از همان بدو تولد نوزاد برای او برنامه ها و روش های متعددی دارد كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت همیشگی انسان است.
از جمله در بعد سلامت روانی، آیین اسلام به والدین و به خصوص پدر، مؤكداً حكم كرده است كه مثلاً نام نیك بر بچه بگذارند و امروز علمای روان شناسی متفقاً به این نتیجه رسیده اند كه چگونه نام یك كودك در شكل گیری شخصیت او تأثیر گذار است و چگونه یك نام بد ممكن است،موجبات تحقیر كودك(مثلاً تمسخر او توسط همسالان) و در نتیجه تزلزل شخصیتش گردد.

در هر صورت كودكی كه در خانواده مؤمن و نمازگزار به دنیا می آید و زمزمه حیات بخش اذان و اقامه در گوش راست و چپش نخستین نغمه زندگی او می گردد، كودكی است كه گام در مسیری سعادت بخش گذاشته است.
تغذیه كودك تا دو سال به وسیله شیر مادر و بهره مندی كامل او از آغوش پر مهرش كه یك موهبت اسلامی است به او ایمنی محیر العقولی در مقابل بخش عظیمی از بیماری های روانی می بخشد، مثلاً احتمال اضطراب یا افسردگی كه بر اثر جدایی از مادر به وقوع می پیوندد، بسیار كم می شود. چرا كه امروزه روشن شده است اكثر كسانی كه به دام مهلك اعتیاد گرفتار می آیند كسانی هستند كه در كودكی، از شیر و آغوش مادران شان محروم بوده اند.

همچنین درباره آثار مثبت و متعدد، قانون مؤكد اسلامی مبنی بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن ۷ سالگی و پرهیز از تنبیه و محدودیت برای آنها می توان تعمق بسیار نمود.
اما بعد دیگر،تأثیری است كه نماز به طور مستقیم بر حالات روانی اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل می شود.
شروع نماز در سنین كودكی سبب می شود كه او این صفت حسنه را به صورت یك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملكه نماید و جزو برنامه های همیشگی زندگی خود، قرار دهد و در نتیجه از همه فواید نماز، در بعد سلامت روانی در آینده برخوردار گردد.
به علاوه با شروع نماز در دوران كودكی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف كودك كه هنوز سنگینی و تیرگی گناهان ظرفیت های فكری و مغزی او را آلوده نكرده است، جای می گیرد كه امكان شك و تردید در این زمینه در آینده بسیار كاهش می یابد.
این نكته به خصوص باید مورد توجه خانواده هایی قرار گیرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان می دانند اما وقتی كه فرزندشان به سن تكلیف می رسد او را به بهانه این كه:
"هنوز خیلی كوچك است !" به خواندن نماز تشویق نمی كنند. این مسئله كه با كمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكلیف آنها پایین تر است(۹ سالگی)، شیوع بیشتری دارد، مسبب عوارض مخرب بسیاری در آینده كودك خواهد شد.
در حقیقت پدر و مادرانی كه با دلسوزی ساده اندیشانه، فرزند خود را به برپاداری نماز تشویق نمی كنند، خیانت بزرگی از جهت محروم نمودن كودك خویش از این نعمت بزرگ مرتكب می شوند. چرا كه به این ترتیب گویی به آلودگی كودك خویش، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختی ها و بیماری های جسمی و روانی، رضایت داده اند و او را به خسارت سنگین در دنیا و آخرت محكوم نموده اند.
به همین دلیل است كه آیین مقدس اسلام و به خصوص ائمه بزرگوار شیعه(ع) با توصیه های مؤكد، مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز به كودكان فرا خوانده اند و حتی با این كه از مجازات ها و تنبیهات بدنی در مورد كودكان، به خصوص قبل از ۷ سالگی، منع نموده اند در مورد ترغیب به نماز گاهی امر به تنبیه كودكان فرموده اند. در این مورد در حدیثی معتبر از حضرت امام صادق(ع) آمده است كه فرمودند: چون پسر، سه ساله شود، پدر و مادر به او می گویند كه: هفت مرتبه بگو "لا اله الا الله" و چون سه سال و هفت ماه و بیست روز از عمرش بگذرد، به او می گویند كه هفت مرتبه بگوید: "محمد رسول الله" ، پس چهار سالش تمام شود به او می گویند كه هفت مرتبه بگوید: "صلی الله علی محمد و آله" پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا می دارند كه خدا را سجده كند.
اما چون شش سالش تمام شود. نماز را به او یاد می دهند و چون هفت سالش تمام شد، وضو را به او یاد می دهند و او را به نماز امر می كنند و چون نه سالش تمام شود وضو و نماز را به خوبی به او می آموزند و از ترك وضو و نمازاو را نهی كنند. پس چون كودك وضو و نماز را یاد گرفت، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزید.

مفاهیم عمیق این حدیث از جمله این كه اقامه نماز پس از اقرار به توحید و نبوت(كه اساسی ترین اصول اعتقادی اسلام هستند) قرار گرفته و این كه عمل به این حدیث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقی شده است، باید به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگیرد.

"برگرفته از كتاب حلیه المتقین"

در هیچ جایی توصیه به غیر اول وقت نشده تا چه رسد به قضا نمودن، مگر از باب اضطرار كه آن هم فقط رفع تكلیف می‌كند و برابری با نماز در وقت را نخواهد داشت. البته اگر كسی از روی عمد نماز را به تأخیر بیندازد تا قضا شود، مورد مۆاخذه قرار خواهد گرفت.
 
سوال: آیا اگر در حین خواندن نماز وقت بگذرد و قضا شود نماز قضا محسوب می‌شود یا فقط كافی است هنگام نیت ،قضا نشده باشد؟

اگر مكلف در آخر وقت نماز؛ مشغول اقامه نماز شود؛ و وقت بگذرد، در صورتی نمازش اداء حساب می‌شود كه یك ركعت نماز در داخل وقت باشد و در صورت شك در این كه وقت لا اقل به مقدار یك ركعت باقى است یا خیر، نماز را به قصد ما فی الذمّه بخواند. (توضیح المسائل (محشى - امام خمینى)، ج‌1، ص 438‌)
سوال: چه آثار و بركاتی در نماز ادا و اول وقت وجود دارد كه در نماز قضا نیست؟

انسان مسلمان و متعبد به اوقات عبادت، بویژه نماز اهمیت می‌دهد؛ چرا كه نماز از مهم‌ترین عبادات است؛ مۆمن باید تلاش كند نماز را در وقت فضیلتش انجام دهد و در آن اوقات خود را به كارهای دیگری مشغول نكند؛ آن‌گونه ‌كه برای كسب مال و ثروت، تحصیل علم و دانش، و دیگر امور زندگی وقت خاصی قرار می‌دهد. انسان مۆمن اگر به دلایلی این عبادت مهم را به تأخیر اندازد، این عبادت دیگر آن نورانیت را نخواهد داشت، و اگر از تأخیرش از سر سهل انگاری باشد، در زمره كسانی است كه نماز را سبك می‌شمارند: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ، قَالَ: لَا تَتَهَاوَنْ‏ بِصَلَاتِكَ‏ فَإِنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ لَیْسَ مِنِّی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ... لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ».[1] زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌‌كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنگام مرگ فرمود: كسی كه نماز را سبك شمارد از من نیست و در حوض كوثر بر من وارد نمی‌‌شود.[2]

در منابع حدیثی و روایی ما روایات فراوانی وجود دارد كه علاوه بر تأكید به خواندن نماز در وقت ادا، سفارش به اول وقت دارند، حتی تأخیر آن‌را - اگرچه قضا هم نشود - روا نمی‌‌دانند. این تأكید و سفارش بیانگر اهمیت این فریضه الهی است. برای نماز اول وقت آثار و بركاتی ذكر شده است كه این آثار را نمی‌توان در نماز آخر وقت و قضا یافت.

در این فرصت به چند نمونه از احادیث اشاره می‌شود:

1. امام صادق (علیه السلام) فرمود هر كس نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا كند، فرشته آن‌ را پاك و درخشان به آسمان می‌برد و آن نماز فریاد می‌زند خدا نگه‌دارت باشد، چنانچه مرا نگه داشتى، و تو را به خدا می‌سپارم چنانچه مرا به فرشته‏‌اى كریم سپردى، و هر كس بدون ‏عذرى بى‌‏وقت آن‌را بخواند و درست ادا كند، فرشته آن‌را سیاه و تاریك بالا برد، و آن نماز فریاد كشد خدا ضایعت كند چنانچه ضایعم كردى و رعایتت نكند چنانچه رعایتم نكردى... امام صادق (علیه السلام) فرمود: چون نماز واجبى می‌خوانى در وقتش بخوان، و با آن وداع كن كه گویا كه می‌ترسى بدان برنگردى؛ به جاى (محل) سجده‌‏ات نگاهی بینداز، اگر بدانى كسى طرف راست یا چپ تو است خوب نماز می‌خوانى، بدان كه تو برابر كسى هستى كه تو را مى‌‏بیند و تو او را نمی‌بینى. [3]‏
در هیچ جایی توصیه به غیر اول وقت نشده تا چه رسد به قضا نمودن، مگر از باب اضطرار كه آن هم فقط رفع تكلیف می‌كند و برابری با نماز در وقت را نخواهد داشت. البته اگر كسی از روی عمد نماز را به تأخیر بیندازد تا قضا شود، مورد مۆاخذه قرار خواهد گرفت

2. راوی از امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) نقل كرده است: نمازهاى واجب كه در اوّل وقت با حدود و شرایط آن خوانده شود، از برگ مُورد كه آن ‌را هنگام سبزى و خوش‌بویى و طراوتش بگیرند خوشبوتر است. پس بر شما باد كه نماز را در اوّل وقت به جاى آورید. [4]

3. «فَأَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ أَوْسَطُهُ عَفْوُ اللَّهِ وَ آخِرُهُ غُفْرَانُ اللَّهِ»؛[5] نماز اول وقت خوشنودی خدا را به دنبال دارد؛ در وسط وقت عفو و در آخر وقت غفران.[6]

4. امام صادق (علیه السلام) فرمود برای هر نمازی دو زمان قرار داده شده است. اول وقت و آخر وقت؛ فضیلت در اول وقت است، سزاوار نیست انسان آخر وقت را برگزیند، مگر به دلیلی؛ چرا كه آخر وقت برای بیمار یا كسی كه عذری دارد، قرار داده شد. اول وقت خوشنودی خدا را به دنبال دارد و آخر وقت موجب بخشش خواهد شد. [7]

با توجه به این روایات، به روشنی تفاوت نماز ادا با قضا روشن می‌شود؛ چرا كه آثار و بركاتی را كه برای نماز بیان كرده‌اند؛ مانند معراج بودن برای مۆمن، باز دارندگی از فحشا و منكرات، تقرب به پروردگار و... این آثار به طور طبیعی در نمازی كه در اول وقت با آداب و شرایط خوانده شود، وجود خواهد داشت كه اینها نه تنها در نماز قضا كه حتی در نماز غیر اول وقت یافت نخواهد شد.

با توجه به مطالبی كه بیان شد، در هیچ جایی توصیه به غیر اول وقت نشده تا چه رسد به قضا نمودن، مگر از باب اضطرار كه آن هم فقط رفع تكلیف می‌كند و برابری با نماز در وقت را نخواهد داشت. البته اگر كسی از روی عمد نماز را به تأخیر بیندازد تا قضا شود، مورد مۆاخذه قرار خواهد گرفت.

 

پی نوشتها:

[1]. كافی، كلینی ج ‏3، ص 269

[2]. درباره فضیلت نماز اول وقت ر. ك: امام خمینی، چهل حدیث، ص 425، ح 17

[3]. ابن بابویه، محمد بن على، ‏الأمالی، ص 256

[4]. ابن بابویه، محمد بن على، ‏ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،‏ ص 36

[5]. محدث نوری، حسین، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 101

[6]. در زبان عرب میان عفو و غفران تفاوت وجود دارد كه در جای خود باید بدان پرداخت.

[7]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 101.

بی شك اقامه نماز اول وقت و اهتمام به این ستون برجسته دین، یكی از بارزترین نشانه های محبان و شیفتگان واقعی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است.

حماسه عاشورا شورانگیز‌ترین و بزرگترین حماسه تاریخ بشری است كه احساسات میلیون‌ها انسان را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی نیز در گذشته است و شگفت و تعجب از اینكه قداست خویش را در میان سایر ادیان نیز حفظ كرده ودر اینجا نهضت حسینی توسعه یافته «كل ارض كربلا» گویا همه جهان زمین كربلاست.

 ارزش و اعتبار و عظمت شخصیت دلربای امام حسین‌(ع) و نهضت آن بزرگوار امروز همه را تحت تاثیر قرار داده، به طوری كه نه تنها دوستان و پیروانش، بلكه بیگانگان هم در مقابل نام با شكوه و خواستنی او سر تعظیم فرود می‌آورند و قیام مقدس كربلا را با احترام و تكریم یاد می‌‌كنند، آن هم نه در برهه‌ای از زمان، بلكه هر چه از تاریخ وقوع آن می‌گذرد بر عظمتش افزوده می‌شود به طوری كه بسیاری ازكشورها به ایمان این امام همام اعتراف كرده‌اند

امام حسين  عليه السلام  در وصيت نامه اي كه به  برادرشان محمد بن حنيفيه  مي نويسند مي فرمايد: من يك مرد جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر مفسد و ظالم نيستم؛ قيام من قيام اصلاح طلبي است؛ قيام و خروج كردم براي اينكه مي خواهم  امت جد خودم را اصلاح كنم؛ من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم رسول خدا و پدرم علي بن ابيطالب رفتار كنم.

امام حسین(ع) كه با تمام اهلبیت(ع) خود به این قیام آماده بود هدف های بزرگی داشت كه یكی از این اهداف زنده نگهداشتن فریضه امر به معروف و نهی از منكر است. در حال حاضر هم هفته اول محرم را هفته امر به معروف نام گذاری شده است.

از اهداف بزرگ دیگر امام حسین(ع) بر پا داشتن نماز اول وقت می باشد، همانطور كه می دانید امام حسین(ع) در روز عاشورا با تمام مشكلات و در جنگ بودن نماز خود را به پا داشت و از این امر مهم قافل نشد.

نماز ظهر عاشورا روایتی است از جنس آسمان كه هر صاحب دلی را متحیّر می‌كند. گرمای شدید هوا، تشنگی فراوان‌، بی‌شرمی دشمنان‌، خطر تیرها و یورش‌های بی‌امان‌، اندوه شهادت یاران و بسیاری از علل و عوامل دیگر، هیچ كدام در آن روز تاریخی نتوانست كوچك‌ترین خللی در برپایی این فریضه مقدس ایجاد كنند و امام حسین (ع) این گونه راه را بر همه بهانه‌گران و مستمسكان برای ترك نماز بست و اهمیت و عظمت‌ آن را یادآور شد.

تقاضای تأخیر جنگ به خاطر نماز
در روز نهم محرّم، «عمر سعد» و دیگر سران نظامی تصمیم گرفتند كه با یك حمله عمومی كار را یكسره كنند، حركت لشگرها و بالارفتن گرد و غبارها همه را متوجّه خود ساخت، امام حسین‏ علیه‌السلام برادرش حضرت عبّاس‏ علیه‌السلام را فرستاد تا علّت حركت سپاه دشمن را بداند.
امام حسین‏ علیه‌السلام فرمود: «برادرم تو به جای من سوار شو و به نزد اینان برو و به ایشان بگو چیست شما را و چه می‏خواهید؟ و از سبب آمدن ایشان پرسش كن»، حضرت عبّاس علیه‌السلام رفت، بازگشت و فرمود: «می‏گویند یا با یزید بیعت كن و یا آماده نبرد باش».
حضرت اباعبدالله‏ علیه‌السلام به برادر فرمود: «به سوی آنان بازگرد و تلاش كن جنگ را به فردا واگذاری تا ما امشب را نماز بخوانیم و به دعا و استغفار بگذرانیم، خدا می‏داند من از كسانی هستم كه نماز و قرآن خواندن و زیاد دعا كردن و استغفار را دوست دارم».


شب عاشورا

امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «پدرم در شب عاشورا تا صبح مشغول نماز، قرآن و استغفار بود و همچنین اصحاب او تا صبح یا درحال ركوع بودند یا در حال سجده و دعا به حدی كه 32 نفر از لشكر «عمر سعد» به جمع یاران امام پیوستند».

اذان صبح عاشورا

صبح عاشورا حضرت امام حسین علیه‌السلام خود اذان و اقامه گفته و نماز صبح را با اصحابشان خواندند
و هم چنین اذان ظهر را نیز حضرت اباعبدالله‏ علیه‌السلام گفتند. (توجّه به مستحبّات در سخت‏ترین شرایط)، قابل توجه است كه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در صبح روز عاشورا آخرین روز عمرش اقتدا به پدر بزرگوار خود كرده و همان گونه كه امیرالمؤمنین علیه‌السلام در صبح نوزدهم ماه مبارك رمضان خود اذان گفتند، امام حسین علیه‌السلام هم در صبح عاشورا با داشتن مؤذن مخصوص خودشان اذان گفتند.


 اذان ظهر عاشورا

... آن گاه به یاران فرمود: «به كوفیان بگوئید، دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم»، كوفیان مخالفت كردند، حضرت اباعبدالله‏ علیه‌السلام خود اذان گفت، وقتی اذان تمام شد، خطاب به «عمر سعد» فرمود «وای بر تو ای پسر سعد! آیا احكام اسلام را از یاد بردی؟ آیا جنگ را متوقّف نمی‏كنی تا ما نماز خود را و شما نماز خود را بخوانید و سپس به پیكار برگردیم؟»
عمر سعد جواب نداد، امام‏ علیه‌السلام فرمود «شیطان بر او چیره شده است»

اقامه نماز در ظهر روز عاشورا

امام هنگام نماز به «زهیر بن قین» و «سعید بن عبدالله» فرمود: «شما دو نفر جلو بایستید تا من نماز ظهر را بخوانم».

 بدون شك امام حسین (ع) می‌توانست نماز ظهر را به صورت فرادا و در خیمه خود بخواند، اما پیش روی دشمن نماز سید سالار شهیدان(ع) در ظهر عاشورا غیر از جنبه معنوی‌،دارای بعد سیاسی و اجتماعی نیز بود؛ یعنی اگر عاشورا عالی‌ترین و ناب‌ترین جلوه‌های ارزش الهی و انسانی‌، نقطه اوج و قله رفیع تابناك‌ترین آموزه‌ها و مفاهیم ولایت است‌ و اگر عاشورا را تحقق آرمان‌ها و تبلور صداقت اسلام بدانیم‌، پس نماز ظهر عاشورا نماینده تمام عیار ارزش و اعتبار است كه نماز در این مكتب آسمانی دارد و از این منظر نماز ظهر عاشورا پیام نهضت حسین (ع) را دارد.
نازم به قیام و قامت والایت
هنگامه عشق‌، چشم چون دریایت‌
خاموش در آن میانه غوغا كردی
نازم به نماز ظهر عاشورایت‌

نماز باید در جامعه، علنی اقامه شود «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ»، بدین جهت امام حسین علیه‌السلام با آنكه می‌توانست در خیمه نماز بخواند و با اینكه نمازش شكسته بود، در مقابل جمعیت نماز را به پاداشت، هنگام اقامه نماز در ظهر عاشورا 30 تیر به سوی حضرت رها شد؛ یعنی تقریباً در برابر هر كلمه از حمد و ركوع و سجده ، یك تیر به سوی امام پرتاب شد، دو نفر برای اقامه همین دو ركعت در خون خود غلطیدند، به راستی نماز چیست كه در عصر تاسوعا هنگامی كه به سید الشهدا علیه‌السلام پیشنهاد حمله می‌شود، آن حضرت پس از چند نوبت گفت‌وگو، جنگ را یك روز به تأخیر می‌اندازند و می‌فرمایند «إِنّی أَحِبُّ الصَّلاةَ» و نفرمود: می‌خواهم نماز بخوانم؛ بلكه فرمود «من نماز را دوست دارم». بسیاری از ما نماز می‌خوانیم، ولی چقدر مثل مولایمان حسین (ع) بدان عشق می‌ورزیم ؟
 
در هر نفسش سوز و گداز است حسین‌(ع)
سرچشمه هر راز و نیازی است حسین‌(ع)
می‌خواند نماز آخرین را در خون‌
یعنی كه فدایی نماز است حسین‌(ع)

برپایی یكپارچه نماز ظهر عاشورا در شهر

حال چه خوب است كه نماز خود را در اول وقت بخوانیم چرا كه یكی از اركان و مولفه های نهصت حسینی نماز می باشد و چه خوب تر كه در روز عاشورادر هر مكان و محلی كه هستیم نماز خود را بعد از اذان و اگر بتوانیم به جماعت بخوانیم تا نماز ظهر عاشورای امام حسین(ع) را زنده نگه داریم.
باید این امر بگونه ای فرهنگ سازی شود كه  وقتی اذان ظهر عاشورا را شنیدیم در مغازه، خیابان، دسته عزاداری، مجلس روضه، محل كار و هرجای دیگر بر سر سجاده نماز خود حاضر شویم تا این فریضه مهم را ادا كنیم.باید بگونه ای فرهنگ سازی شود كه در این وقت بابركت همه چیز از حركت بایستتد، مثلا دسته  های عزاداری توقف كند و همه در تمام شهر به نماز جماعت رو آورند و چه زیباست كه شهر مقدس قم پیشرو در این امر باشد.

چرا زنان اگرچه در خانه تنها باشند باید حجاب خود را در نماز حفظ كنند؟

باید دانست اهمیت و فواید نماز در زندگى انسان داراى ابعاد بسیارى است، كه مهمترین آن رشد روحیه عبادت و ارتباط با خدا و همچنین نهادینه شدن رفتارهاى صحیح فردى و اجتماعى است مانند رعایت نظم در زندگى با التزام به اوقات نماز و رعایت حقوق دیگران با خوددارى از غصب مكان و لباس و نسبت به زنان نیز رعایت حجاب و پوشش در نمازهاى پنج‏گانه تمرین مستمر براى نهادینه شدن این رفتار شایسته براى زنان در طول روز و در ارتباط با دیگران مى‏باشد. حتى در مورد مردان نه تنها با بدن عریان نماز خواندن باطل و دور از روح خضوع و احترام به ساحت مقدّس پروردگار است بلكه بهتر این است كه علاوه بر پوشش مقدار واجب با لباسى نماز بخواند كه نشانه احترام باشد اما از آنجا كه اهمیت پوشش براى زنان بیشتر است بر آنان واجب شده است.

البتّه حكمت اصلى این حكم را خداوند متعال مى‏داند اما مى‏توان گفت كه شكى نیست كه خداوند از همه چیز و در همه حال با خبر است و پوشیده و پنهان براى او مفهومى ندارد، با بندگان خود نیز نامحرم نیست، ولى انسان در حالت عبادت، خود را در حضور خدا مى‏بیند و با او سخن مى‏گوید و به راز و نیاز با او برمى‏خیزد.

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ
الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» ؛
؛توبه 9، آیه 105
«بگو: عمل كنید! خداوند و فرستاده او و مؤنان، اعمال شما را مى‏بینند! و به زودى، به سوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مى‏شوید؛ و شما را به آنچه عمل مى‏كردید، خبر مى‏دهد!».

در چنین حالى باید مناسبترین لباس را در حضور او پوشید و روشن است كه مناسب‏ترین لباس براى زن همان لباس كامل است، یعنى لباسى كه نشانه عفّت و پاكدامنى اوست و بهترین حالات او را منعكس مى‏كند، تنها چنین لباسى شایسته حال عبادت باشد.

تعداد صفحات : 5

درباره ما
به فرزندان خود بیاموزید که چگونه زندگی کنند و چگونه بمیرند که این دنیا ، دنیایِ آزمایش است . ما سعی کرده ایم با افتتاح این وبلاگ با تلاش دانش اموزان مدرسه ی شهدای بسیج و حاج اقا حسین متقی (که خیلی در افتتاح این وبلاگ به ما کمک کردن) بزرگی دین اسلام رابا کمک شما به همه ی مردم جهان نشان دهیم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 47
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 80
  • بازدید سال : 789
  • بازدید کلی : 4,897
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش برای وبلاگ و سایت




    Content on this page requires a newer version of Adobe Flash Player.

    Get Adobe Flash player



    دریافت کد پلیر
    تاریخ روز